لژ بیداری ، لژ آدمیت
لژ بیداری ایران
لژ بیداری اولین لژ فراماسونری منظم و با قاعده در ایران میباشد. فرمان تأسیس این لژ در ششم نوامبر۱۹۰۷ صادر شد و به اصطلاح فراماسونها نور از پاریس به تهران آورده شد.سازمان فراماسونری ایران در نخستین دوره حیات خود چهرهای کاملا فرانسوی داشت. اگر چه در دورههای بعد لژهایی با وابستگی، انگلیسی، امریکایی و آلمانی نیز در ایران تشکیل شد، شکی نیست که نخستین بیگانگان بنیانگذار فراماسونری در ایران فرانسویان هستند. لژ بیداری ایران نیز ماهیتی فرانسوی داشت و به عنوان زیر مجموعهای از لژ شرق اعظم(گرانداوریان) فرانسه کار خود را آغاز کرد. این لژ به عنوان یک لژ پیرامونی کاملاً با لژ مادر هماهنگ بود و به هیچ رو نمیتوانست عملی را مستقیم و خودخواسته انجام دهد. ورود اعضای جدید به لژ، ارتقاء رتبه، استعفا و یا اخراج اعضا از جمله مواردی بود که قطعا با اجازه و تأیید گرانداوریان فرانسه صورت میگرفت.
به دو علت لژ بیداری ایران اهمیت ویژهای دارد: نخست آنکه لژ مذکور نخستین تشکیلات فرانسوی در ایران بود که ارتباط مستقیم و رسمی با شرق اعظم فرانسه داشت و توسط فراماسونری فرانسه به رسمیت شناخته شدهبود. در حالی که لژهای پیش از آن، همگی ملهم از تشکیلات لژهای فرانسوی و یا اسکاتلندی بودند و وابستگی رسمی نداشتند. دوم اینکه تأسیس رسمی لژ بیداری ایران به سال 1907 م باز میگردد، یعنی هم زمان با تحولات نهضت مشروطیت در ایران. عضویت برخی از انقلابیون و مشروطه خواهان در این لژ، حکایت از اهمیت و تأثیر لژ بیداری در تحولات این دوره دارد.
تاریخچه و زمینههای شکل گیری لژ بیداری
در اواخر 1906 م، حدود ده نفر از فراماسونرهای ایرانی و فرانسوی عضو لژهای فرانسوی تصمیم به ایجاد لژی در تهران گرفتند. دربارۀ تاریخ دقیق تأسیس آن، نظریات مختلفی ابراز شده است، اما بایگانی شرق اعظم در پاریس اعلام میدارد که یک لژ موقتی در 1906 م در تهران تأسیس شد و در 6 نوامبر 1907 از سوی شرق اعظم به رسمیت شناخته و سند شناسایی رسمی آن در 21 نوامبر به تهران ارسال شد. که میتوان دلایل زیر را برای شکل گیری و در مرحله بعد ثبات لژ بیداری در ایران برشمرد.
1- وجود حکومت استبدادی و رواج اختناق در کشور که مانع بروزحرکتهای سیاسی به شکل معقول و منطقی میشد.
2- رواج افکار ترقیجویانه و آزادیخواهانه در میان روشنفکرانی که با تمدن غربی آشنایی یافتهبودند.
3- رواج فعالیتهای سیاسی مخفی در قالب انجمنها و کمیتههای پنهانی به واسطه نبود امنیت برای فعالیتهای سیاسی و اصلاح طلبانه.
4- بیتوجهی روشنفکران ایرانی به رویۀ استعماری تمدن غرب و تلاش ایشان برای نزدیکی هر چه بیشتر به این تمدن تا حد تحلیل رفتن در آن.
5- ترویج فعالیتهای ماسونی و شبه ماسونی از سوی افرادی چون میرزاملکمخان ناظمالدوله، عباسقلیخان آدمیت، و...
6- سود جستن ماسونهای ایرانی از گرایش مردم ایران به اعتقادات طریقتی و تصوف با توجه به شباهتهای موجود میان آیینهای ماسونی و طریقتی که تشکیل انجمن اخوت نمونه چنین حرکتی است.
7- ضعف روزافزون حکومت قاجار در آغاز قرن بیستم و کمرنگ شدن تسلط دولت بر تمام شئون جامعه.
8- گسترش روزافزون نفوذ فرهنگی دولت فرانسه در تمام کشور.
9- گسترش فعالیتهای کمیتۀ جهانی یهود در ایران که همدوش با نفوذ فرهنگی فرانسه صورت میگرفت.
10- رواج افکار غیردینی(لائیک): جهان وطنی ودر عین حال باستان گرایانه در میان روشنفکران ایرانی که نمونه آنها را در آثار افرادی چون فتحعلی آخوندزاده و...میتوان دید.
11- زیاد شدن تعداد آن دسته از ماسونهای ایرانی که در لژهای خارج از کشور به مسلک فراماسونری درآمده و به مدارج استادی رسیده بودند.
12- ارائه یک هویت فرانسوی به لژ بیداری ایران به جای هویت انگلیسی که ورود به آن را برای روشنفکران ایرانی راحتتر میکرد.
13- ناسالم بودن نظام ارتقاء طبقات اجتماعی در کشور، و نحوۀ اعطای مشاغل و مناصب دولتی که موجب مِیشد افراد با طمع ملی مدارج ترقی وارد لژ بشوند تا از مزایای وابستگی به گروههای صاحب نفوذ بهرهمندگردند.
نقش لژ بیداری ایران در دستگاههای دولتی
لژ بیداری ایران در بسیاری از دستگاههای دولتی کشور از نفوذ و قدرت عمل بالایی برخوردار بوده است. بسیاری از رؤسای دولت در این لژ عضو بودهاند و وزارتخانههای متعددی زیر نظر وزرای ماسون اداره شده است. در این میان دو وزارت خانه امور خارجه و عدلیه تقریبا همیشه زیر نظر وزرای ماسون اداره شده است. به عنوان مثال میتوان به استخدام "آدولف پرنی" دادیار دادستان پاریس به عنوان مستشار وزارت عدلیه اشاره کرد که با تقاضای حسن پیرنیا (وزیر عدلیه) و حمایت گرانداوریان فرانسه صورت گرفت. که پرنی به همراه حسن پیرنیا، محمد علی فروغی و سید نصرالله تقوی آیین دادرسی و جزایی ایران را در 506 ماده تهیه کردند که این امر بیانگر نفوذ بالای افراد عضو لژ بیداری در شئون مملکتی است. همچنین نگاه به ترکیب کلی کابینههایی که هم زمان با حیات لژ بیداری ایران فعالیت کردهاند مؤید این ادعاست. علاوه بر این شواهدی زیادی در دست است که مطابق آن لژ بیداری ایران در تعیین حکام و مأموران دولتی ولایات نیز تأثیر فراوانی داشته است که از جمله دیگر تأثیرات لژ بیداری میتوان به تدوین قانون اساسی مشروطه و منحرف کردن مسیر نهضت مشروطه اشاره کرد.
انحلال لژ بیداری ایران
بر اساس اسناد و مدارک فعالیت لژ بیداری ایران تا اواخر سال 1914 م محرز است. اما اگر در پی تاریخ انحلال لژ باشیم، تعیین دقیق آن مشکل است. ولی با وجود اسناد و مدارک میتوان حدس زد که این واقعه در اواسط سال 1915 م(اوایل 1334 ق) روی داده باشد.
اصلی ترین دلیل انحلال لژ را نیز باید وقوع جنگ جهانی اول دانست یا اشغال خاک فرانسه فعالیت گرانداوریان عملاً تعطیل شد و اعضای اصلی آن پراکنده شدند.
قطع ارتباط با لژ مادر بزرگترین ضربه بر پیکر لژ بیداری ایران بود. گسترش دامنۀ جنگ، ایران را نیز بی نصیب نگذاشت. علیرغم اعلام بی طرفی از سوی دولت ایران، دول متفقین و آلمان و متحدانش هر یک از سویی به منظور جلب همکاری ایران و استفاده از امکانات این کشور در جنگ فشارهای خود را بر دولت ایران افزایش میدادند. و در این میان بی مهاباترین دولت بیگانه، یعنی روسیه خاک ایران را برای چندمین بار مورد تجاوز قرار داد. این وقایع جملگی به زدوخوردهای داخلی و مهاجرت سیاسیون ایران، که ماسونها بخش مهمی از ایشان را تشکیل میدادند،به قم، کرمانشاه و استامبول منجر شد و بدین ترتیب حلقه ماسونهای ایرانی از هم پاشید و نخستین لژ فراماسونری رسمی در ایران منحل شد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که با آغاز جنگ جهانی اول لژ بیداری ایران در یک روند استهلاکی وارد شد و فعالیت آن اندک اندک رو به ضعف گذاشت و در نهایت به تعطیلی انجامید. به احتمال زیاد همزمان با شروع نخستین حرکتهای مهاجرت در محرم 1334ق(نوامبر 1915) لژ بیداری ایران عملاً منحل شده بوده است. طولانی شدن جنگ و دور ماندن برخی مهرههای اصلی لژ از پایتخت، موجب شد که لژ بیداری ایران امکان شکل گیری مجدد نیابد. سرنوشت فراماسونری نوپای ایران حکم میکرد که این سازمان حیات خود را در قالب لژهایی دیگر که هر یک ویژگیهای خاص خود را داشتند، ادامه دهد.
لژ و مجمع آدمیت
پس از کشته شدن ناصرالدین شاه به ضرب گلولهی یکی از شاگردان سید جمال الدین، مظفرالدین شاه جایگزین وی شد. مظفرالدین شاه از همان اول حکومت، سیاستهای اقتصادی غیر مردمی در پیش گرفت که این خود باعث تزلزل حکومتش میشد .
او تعرفههای بازرگانان داخلی را بالا برد ، مستمری درباریان و علما را کاهش داد و از کنترل شدید بر موقوفات خبر داد ، اوهمچنین قرارداد دادرسی را امضا کرد و مبالغ بسیاری از بیگانگان استقراض کرد . همزمان با این سیاستها وی در زمینههای آزادیهای لیبرالی نیز فعال بود به طوری که او مرزهای کشور را به روی روزنامههای لیبرالی مانند حبل المتین و پرورش که در کلکته و قاهره منتشر میشد باز کرد ؛ همچنین ممنوعیت مسافرت را از میان برداشت ؛ ملکم را به مقام سفیر ایران در رم گمارد ؛ و مهمتر از همه این که تشکیل انجمنهای صنفی وآموزشی را تشویق کرد.
خیلی جالب به نظر میرسد که مظفرالدین شاه از یک سو به سیاستهایی در جنبهی اقتصاد روی میآورد که به قدرتمند شدن هر چه بیشتر حکومت کمک میکند و از طرف دیگر به سیاستهای فضای باز وایجاد نهادهای سیاسی لیبرالی روی میآورد . به نظر میرسد این سیاست دوگانه را به این خاطر مظفرالدین شاه در پیش گرفت که مخالفت مردم را فرو نشاند اما این سیاستها بیشتر روشنفکران را به ایجاد سازمانهای سیاسی و اجتماعی ترغیب کرد. یکی از این سازمانها که در انقلاب مشروطه نیز نقش مهمی داشت "مجمع آدمیت" بود. این مجمع در واقع همان ادامهی روند فعالیت فراموشخانهی ملکم خان است. جامع آدمیت در واقع یکی از نخستین گروههای سازمانیافتهای است که شعار محدودیت قدرت سلطنت را مطرح کرد و پارلمان را برای ایران رهاییبخش دانست.
این مجمع از تشکیلات شبه فراماسونری در ایران بود. رهبری این مجمع در بدو تاسیس با عباس قلی خان قزوینی بود که بعدها به آدمیت معروف شد. وی از ارادتمندان میرزا ملکم خان بود. وی پدر فریدون آدمیت مورخ معروف تاریخ جنبش مشروطه بود. فریدون آدمیت در مورد اهداف اصلی این گروه مینویسد :«مجمع سه هدف اصلی داشت: به کار بردن مهندسی اجتماعی برای دستیابی به توسعهی ملی ؛ دستیابی به برابری در حقوق برای همگان بدون در نظر گرفتن اصل و نصب و مذهب به منظور حفظ و تضمین شأن و منزلت همه شهروندان .»
اعضای اصلی این گروه را کارمندان عالی رتبهی دولتی تشکیل میدادند چرا که صحبت از آزادی و برابری و اصطلاحاتی از جمله مهندسی اجتماعی برای آنها که از ساختار نابرابر حکومت رنج میبردند بسیار جذابتر بود . این گروه به تقلید از انجمنهای فراماسونری رازداری تشریفاتی داشت و در فعالیتهای روز مره اش بسیار محتاط عمل مینمود.
انجمن آدمیت توانست افراد با نفوذی را از حکومت قاجار به خود جذب کند که فعالیتهای این انجمن مصادف شد با روی کار آمدن مظفرالدین شاه. بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه عباس قلی خان رهبر انجمن خانه نشین شد و به لژهای دیگر که با اروپا در ارتباط بودند به دلیل ملی گرایی نپیوست و خانه نشینی را ترجیح داد.